صبح تاریک



اینکه دنیا صفر و یک نیست٬ سیاه و سفید نیست سختش می کنه. اگه سیاه و سفید بود یا آدما رو سفت می چسبیدی و نگهشون می داشتی یا می نداختی دور و فرار می کردی. 

اینکه هر چیزی خاکستریه باعث میشه یه وقتایی سیاهیاش رو ببینی و یه وقتایی سفیدیاش. باعث میشه یه دقیقه ببخشیش و دقیقه ی بعد نبخشیش. باعث میشه یک لحظه دوستش داشته باشی و یاد چیز خوبی ازش بیفتی٬ اما دقیقه ی بعد با خودت هزار بار تکرار کنی که چرا نباید هیچ چیزی رو ادامه داد.

آدما خاکستری ن و دوست دارن خاکستری بمونن. دوست دارن همه با شَک بهشون نگاه کنن و هیچوقت نفهمن که بیشتر سفیدن یا سیاه.

مثل تو که وقتی برام فیلم پیانو زدنت رو می فرستی دلم می خواد قربونت بشم٬ ولی بعد با یه حرف منو از فاصله ی واقعیمون هم دورتر می کنی از خودت.

مثل تو که وقتی نگرانم میشی٬ سفیدی و دوست داشتنی و وقتی عصبانی ای و می خوای سر به تنم نباشه٬ سیاهی و تلخ.

مثل تو که هر وقت دستم می ره بهت پیام بدم یاد سیاهی هات میفتم و اپلیکیشن رو می بندم. مثل تو که وقتی یاد یه حرف بامزه ت می فتم فقط دوست دارم تلفن رو بردارم و بهت بگم خوبی؟ یاد فلان حرفت افتادم.

خاکستری بودن آدما٬ از تصمیم گیری عاجزم می کنه.


عشق برا من این نبود که در جواب ابراز علاقه ت برخلاف حس درونی م بی محلی کنم بهت و تا مدت ها تو رو دنبال خودم بکشونم که خودت هم باورت شه چقدر عاشقی.

عشق برا من این نبود که در جواب ابراز علاقه ت بر خلاف حس درونی م با دست پس بزنم و با پا پیش بکشم و بری و بیای و از من جذاب تر برات نباشه.

عشق برا من این نبود که در جواب ابراز علاقه ت بی هیچ تی علاقه م رو ابراز کنم و بعدی هپیلی لیود اور افتر بشیم.

عشق برا من این بود که در جواب ابراز علاقه ت بی هیچ تی علاقه م رو من هم مثل یک احمق ابراز کنم و سه سال در حین نبودنت من رو مثل یه احمق دنبال خودت بکشی. 

عشق برا من این بود که در جواب ابراز علاقه ت با هر دوری ای بهت پایبند بمونم و حتی با کسی نخوام که آشنا بشم و تو هر بار از دوست دخترهای موقت و غیر موقت و دخترایی که برای رابطه در نظر داری برامون بگی دور هم که خوش باشیم!



قوی شو و قوی شدن چند بخشه! یکی از نظر تحصیل و کاره و دیگری از نظر شخصیته! ما همه مسئولیم که خودمون عرضه ی جمع و جور کردن و سر و سامون دادن زندگی خودمون رو داشته باشیم. از طرف دیگه مسئولیم که بزرگ بشیم! از نظر اخلاقی روحی و شخصیتی.

۱. قوی شدن تو درس و کار تبعات قوی شدن از نظر اقتصادی و مالی داره. در عین حالی که آدم با معلومات تر و با دانش تری می شی موقعیت های شغلی و جایگاهی بهتری خواهی داشت.

۲. قوی شدن از نظر فکری و شخصیتی: چند تا بخش داره که باید روشون تمرکز کنم. برای فعالیت هایی که می کنی اولویت تعیین کن. بخش هایی که خارج از زندگی حرفه ای ت هست. کتاب خوندن٬ فیلم دیدن٬ تلفن صحبت کردن یا معاشرت کردن با دوستان٬ ورزش کردن یا باید ببینی چقدر انرژی از هر کدوم گیرت میاد. 

می تونم تضمین بکنم که فعالیت هایی که توشون پای آدم های دیگه وسط نیست ٬ به طور خالص انرژی مثبت می دن ولی واحدش رو باید در نظر گرفت. به نسبت جمع های مختلفی که باهاشون در ارتباطی امتیاز های مثبت و منفی بیشتری می گیری. از جمع هایی که انرژی منفی می گیری دوری کن. از آدمایی که کارشون مسخره کردن دیگرانه به دور باش. معاشرت به درد این می خوره که خودت رو بیان کنی و از خودت و دوستات بگی و بشنوی نه که غایبین رو مسخره کنی و لذت ببری. این کار فقط از نظر شخصیتی کوچیکت می کنه. 


برای مورد یک. از امروز یک سری برنامه ریزی برای خودم در نظر می گیرم و اینجا می نویسم. اینجا وبلاگ شخصی من هست و من آزادم هر چیزی که می خوام رو قرار بدم. 

برای مورد دو هم یک سری اولویت در نظر می گیرم و شروع می کنم بهشون عمل کردن. باید ببینیم که چقدر می شه پیشرفت کرد و این یک به ظرفیت ذهنی و روحی آدم ها بستگی داره و دو به برنامه ریزی و پشتکارشون. 


برای مورد یک: باید ساعت کار تو دانشگاه رو زیاد بکنم. برای این کار باید کاری کنم که آفیس اینقدر برام سرد و عذاب آور نباشه. یادم باشه برای روزهای آینده یه کاپشن٬ یک سری خوراکی و یک سری چیزا که آفیسم رو قشنگ تر بکنه رو در نظر بگیرم. 

برای مورد دو: یک لیست اولویت از کتاب. یک لیست اولویت از آدم ها٬ یک لیست اولویت از ورزش و فعالیت هایی که دوست دارم باید در نظر بگیرم. باید هر روز حداقل یک ساعت کتاب بخونم. باید سعی کنم فیلم ببینم و این حد فیلم دیدن رو کنترل کنم. هیچ فعالیتی نباید به اعتیاد تبدیل بشه. 

وقتی کارهای لازم رو انجام دادم باید بیام اینجا و براشون گزارش بنویسم. باید سعی کنم در طی چهل روز آینده آدم بهتر و قوی تری شده باشم. 

تا آخر امروز خرید های مربوط به آفیس رو انجام می دم. خونه رو محیط بهتر و تمیز تری می کنم و تصحیح تمرین دو رو تموم می کنم. 


باید قوی شد!


الان اونجایی تو زندگیم ایستادم که کلی اتفاقا افتاد کلی استرس و غم و گریه دیدم. کلی زندگی باهام هیچ جوره راه نیومد. حالا دیگه انتظار دارم از اینجا به بعد یه مدت اتفاقای خوب بیفته که بشوره ببره. 

باش باهام. باش باهام که بدونم هنوزم هوامو داری.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پایگاه اطلاع رسانی عرفات Joseph چم مهر دانشجویان آمار زیستی تبادل لینک رایگان و دائمی فرکتال سیب اجاره خودرو پژوهش سرای دانش آموزی امام خمینی(ره) تفت شاه بانو جان فـــ✘ـــاز ✘ ســنگـــ✘ــيـــن✘